سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاه و مقام خیالى (کاذب)

قرآن‏

1- وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً، قالُوا: أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا؟ وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ‏ ...[1] پیامبر ایشان (بنى اسرائیل) به آنان گفت: خدا طالوت را پادشاه شما قرار داد؛ گفتند: چگونه وى مى‏تواند به پادشاهى برسد، در صورتى که ما براى پادشاهى از او شایسته ‏تریم، او که مال فراوانى ندارد؟ ...

 

 2- فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ‏؟ ...[2] چرا او دستبرنجنهاى زرّین ندارد؟ ...

 

3- وَ قالُوا: لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ‏؟[3] گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگى (ثروتمندى) از این دو شهر (مکّه و طائف) نازل نگشت؟** توانگران متکاثر براى خود جاه و مقامى بزرگ و شخصیّتى ممتاز تصوّر مى‏کنند، چه مى‏نگرند که مالک مالهاى فراوانى شده‏اند، که توده مردم چیزى از آنها ندارند (در صورتى که- به تصریح قرآن کریم- این گونه اموال بسیار متعلّق به توده‏هاى مردم و براى اداره شدن زندگى آنان است؛ و به گفته «حدیث»، مایه سامانیابى معیشت توده‏هاست).

بنا بر این، آنچه توانگران امّتهاى گذشته به پیامبران و مصلحان و انقلابیّون مى‏گفتند، سخن توانگران این روزگار نیز هست، پس متکاثران در حقیقت تمایلات جالوتى دارند، اگر چه روزگار در محیطى، یا افروخته شدن آتش انقلاب در جایى، آنان را وادارد تا در صف طالوتیان (مجاهدان عدالتخواه) قرار گیرند؛ پس، از این نکته غافل مباشید!

حدیث‏

النّبیّ «ص»: یا ابن مسعود! یتفاضلون بأحسابهم و أموالهم ...[4]

پیامبر «ص»: اى ابن مسعود: آنان به تبار و دارایى خویش به یک دیگر برترى نشان مى‏دهند ...

 

النّبیّ «ص»: و طلبوا المدح بالمال ...[5]

پیامبر «ص»: ... با بخشش مال خواستار ستایش (و تملّق گویى در برابر خود) باشند ...

الإمام علی «ع»: الغنى یسوّد غیر السیّد. المال یقوّی غیر الأیّد.[6]

امام على «ع»: ثروت، انسان حقیر را بزرگ مى‏کند. مال به آدم بى‏ قدرت (و ناتوان) قدرت مى‏ بخشد (و به هر کس که بدان دست یافت شخصیّت کاذب مى‏دهد).

الإمام علی «ع»: أیّها النّاس! ... من کثر ماله رأس.[7]

امام على «ع»: اى مردم! ... هر کس مالش زیاد شود، (شایسته یا ناشایسته) به سرورى رسد.

الإمام علی «ع»: الدّولة تردّ خطأ صاحبها صوابا، و صواب ضدّه خطأ.[8]

امام على «ع»: دولتمندى، خطاى صاحب دولت را به صواب، و صواب‏

 

مخالف او را به خطا مبدّل مى‏کند.

 

* یعنى دارایى و ثروت، سبب مى‏گردد تا نظر نادرست و کار اشتباه شخص دارا و ثروتمند، درست و بدون اشتباه به شمار آید، و نظر درست و کار صحیح کسانى که مخالف اویند و در برابر او قرار دارند، نادرست و اشتباه محسوب شود. و این همه از همان شخصیّت کاذب و موقعیّت دروغین و ناروایى است که ثروت براى کسانى پدید مى‏آورد، و آن کسان نیز- بیشتر- در دام این پندار مى‏افتند. در احادیث این هشدار بسیار آمده است. حدیث بعد نیز به همین موضوع نظر دارد.

الإمام الرّضا «ع»: عن أبیه، عن جدّه جعفر الصّادق «ع»: إذا أقبلت الدّنیا على إنسان أعطته محاسن غیره ...[9]

امام رضا «ع»: از پدر خویش، از جدّ خویش، امام جعفر صادق «ع»: چون دنیا به انسانى رو کند، نیکوییهاى دیگران را به او مى‏ بخشد (و کسى را که داراى نیکویى و مزیّتى نیست، نیکو و با مزیّت جلوه مى‏ دهد) ...

 


الحیات ترجمه احمد آرام

[1]   ( 2)« سوره بقره»( 2): 247.

[2]   ( 1)« سوره زخرف»( 43): 53.

[3]   ( 2)« سوره زخرف»( 43): 31.

[4]   ( 3)« مکارم الاخلاق»/ 529.

[5] ( 1)« بحار» 52/ 264. از کتاب« جامع الأخبار».

[6] ( 2)« غرر الحکم»/ 31.

[7] ( 3)« کافى» 8/ 21.

[8] ( 4)« غرر الحکم»/ 42.

[9] ( 1)« عیون أخبار الرّضا- ع-» 2/ 130؛ نیز- فصلهاى مناسب دیگر.




برچسب ها : اخلاق و زندگی



 

 به خود نازیدن و فریب خوردن‏

قرآن‏

1- وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ* الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ‏ ...[1] خداوند به خود نازندگان و خویشتن ستایان را دوست نمى‏دارد* کسانى که بخل مى‏ورزند و مردمان را به بخل‏ورزیدن فرمان مى‏دهند ...

2- یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ‏*[2] گمان مى‏کند که مال او، او را همیشه ماندگار خواهد ساخت* 3- أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ* یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً*[3] آیا چنین مى‏پندارد که هرگز کسى بر او توان نخواهد یافت* (با افتخار) مى‏گوید، من مال فراوانى از دست دادم (و در راه مبارزه با ارزشها و دعوتگران راستین هزینه کردم)*

 

4- أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ؟؟*[4] آیا چنین مى‏پندارد که کسى او را ندیده است؟** شیخ ابو جعفر طوسى مى‏گوید: «معنى‏ أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ؟ آن است که: آیا این انسان چنین مى‏پندارد که هیچ کس بر کیفر دادن او- در صورت نافرمانى کردن خداى متعال و ارتکاب گناهان- قادر نیست؟ و این بد پندارى است»[5] شیخ ابو على طبرسى مى‏گوید:

«این استفهامى انکارى است، یعنى هرگز نباید کسى چنین گمان کند. نیز گفته‏اند که معنى آیه این است: «آیا این فریب خورده مال چنان مى‏پندارد که کسى نمى‏تواند مال او را بگیرد؟» و به قولى: «آیا گمان مى‏کند که هیچ کس از او نخواهد پرسید که این مال را از کجا به دست آورده و آن را چگونه مصرف کرده است؟ ...»[6]. بنا بر این، مسلمان باید خود را براى پاسخ گفتن به پرسش «از کجا آورده‏اى» آماده کرده باشد.

حدیث‏

النّبیّ «ص»: طوبى لمن أکتسب من المؤمنین مالا من غیر معصیة ... و عاد به على أهل المسکنة، و جانب أهل الخیلاء و التّفاخر و الرّغبة فی الدّنیا.[7]

پیامبر «ص»: خوشا به حال مؤمنى که مال را از راهى بدون معصیت به دست آورد ... و آن را به مسکینان بازگرداند، و از افاده داران و فخر فروشان و دنیا طلبان دورى جوید.

 

الإمام علی «ع»- فیما رواه عن النّبیّ «ص»، عن اللَّه تعالى، فی لیلة المعراج:

... یا أحمد! ... إنّ النّفس مأوى کلّ شرّ ... تتکبّر إذا استغنت ...[8]

امام على «ع»- به روایت از پیامبر اکرم «ص»، از سخنان خداى متعال در شب معراج: ... اى احمد! ... نفس انسان جایگاه بدیهاست ... و چون بى‏نیاز گردد تکبّر ورزد ...

الإمام الصّادق «ع»: جاء موسر إلى رسول اللَّه «ص» نقیّ الثّوب، فجلس إلى رسول اللَّه، فجاء رجل معسر درن الثوب، فجلس إلى جنب الموسر، فقبض الموسر ثیابه من تحت فخذیه؛ فقال له رسول اللَّه «ص»: «أخفت أن یمسّک من فقره شی‏ء؟» قال: لا، قال: «فخفت أن یصیبه من غناک شی‏ء؟» قال: لا قال: «فخفت أن یوسخ ثیابک؟» قال: لا. قال: «فما حملک على ما صنعت؟» فقال: یا رسول اللَّه! إنّ لی قرینا یزیّن لی کلّ قبیح و یقبّح لی کلّ حسن، و قد جعلت له نصف مالی. فقال رسول اللَّه «ص» للمعسر: «أتقبل؟» قال: لا. فقال له الرّجل: و لم؟ قال: أخاف أن یدخلنی ما دخلک.[9]

امام صادق «ع»: ثروتمندى با جامه‏اى پاکیزه نزد رسول خدا «ص» آمد و در نزدیکى او نشست؛ پس از او مرد تهیدستى با جامه‏اى چرکین درآمد و در کنار آن مرد ثروتمند نشست، توانگر دامن لباس خود را از زیر ران او بیرون کشید؛ رسول خدا «ص» به او فرمود: «آیا ترسیدى که از فقر او چیزى به تو سرایت کند؟» گفت: نه. فرمود: «پس بیم آن داشتى که چیزى از ثروت تو به او برسد؟» گفت: نه. فرمود: «پس چه چیز تو را به کارى که کردى‏

برانگیخت؟» توانگر گفت: یا رسول اللَّه! مرا همدمى است که هر زشت را بر من زیبا و هر زیبا را زشت جلوه‏گر مى‏سازد. من نیمى از مالم را به این مرد دادم. رسول خدا «ص» به آن مرد تهیدست رو کرد و فرمود: «آیا مى‏پذیرى؟» گفت: نه. مرد توانگر پرسید: چرا؟ گفت: مى‏ترسم که آنچه در تو هست در من نیز پیدا شود.

* علّامه مجلسى مى‏گوید: «مقصود آن مرد ترس از آن بوده است که کبر و غرور، و خود را برتر از مردمان دیگر شمردن، و دیگران را کوچک تصوّر کردن، و دیگر خلقهاى نکوهیده‏اى که از ملازمات توانگرى و ثروتمندى است، در جان وى نیز پدید آید».[10][11]

 

 

 


الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج‏4 ؛ ص69

[1]   ( 1)« سوره حدید»( 57): 23- 24.

[2]   ( 2)« سوره همزه»( 104): 3.

[3] ( 3)« سوره بلد»( 90): 5- 6.

[4] ( 1)« سوره بلد»( 90): 7.

[5] ( 2)« تفسیر تبیان» 10/ 351.

[6] ( 3)« تفسیر مجمع البیان» 10/ 493.

[7] ( 4)« تحف العقول»/ 28.

[8] ( 1)« ارشاد القلوب»/ 201.

[9] ( 2)« اصول کافى» 2/ 262- 263.

[10] ( 1)« بحار» 72/ 15.

[11] حکیمى، محمدرضا و حکیمى، محمد و حکیمى، على، الحیاة / ترجمه احمد آرام - تهران، چاپ: اول، 1380ش.




برچسب ها : اخلاق و زندگی


صفحات :
|  1  2  >  |