عبد العزیز بن مسلم گوید:
«در مرو خدمت [مولایمان] حضرت رضا علیه السّلام بودیم، در نخستین روزهاى ورودمان روز جمعه ما و یارانمان در مسجد جامع گرد آمدیم، سخن از امر امامت به میان آوردند و از اختلاف بسیار که در این امر است یاد نمودند، من خدمت آقایم [امام رضا علیه السّلام] رسیدم و او را از بحث و کند و کاو مردم در آن موضوع آگاه ساختم.
آن حضرت لبخندى زد و سپس فرمود:
اى عبد العزیز، مردم ناآگاهاند و فریب آراى خود را خوردهاند، همانا خداى تبارک اسمه پیامبر خود را قبض روح ننمود تا آنکه دین او را برایش کامل ساخت و قران را بر او فرستاد که تفصیل هر چیزى در آن است، حلال و حرام و حدود و احکام و همه آنچه را مردم بدان نیازمند هستند به نحو کامل روشن فرمود،
آیا قدر امامت و جایگاه آن نسبت به امّت را مى شناسند تا [اختیار ایشان] در آن جایز باشد[1]
همانا امامت از نظر قدر بالاتر و شأنش بزرگتر و از جهت مکان بلندتر و جانبش منیع تر و از حیث غوطه ورى (عمق) دورتر (ژرفتر) از آن است که مردم با عقل هاى خود بدان برسند...
امامت تنها در میان فرزندان علىّ است تا روز قیامت، زیرا پیامبرى پس از محمّد صلّى اللَّه علیه و آله وجود ندارد، پس از کجا این نادانان [امام] اختیار مى کنند.
همانا امامت مرتبه پیامبران و إرث اوصیاء (جانشینان) است،
همانا امامت خلافت خدا و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین علیهم السّلام است،
همانا امامت سر رشته امور دین و نظام کارهاى مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است،
همانا امامت پایه اسلام رشدکننده است
و بلندترین و رساترین شاخه درخت اسلام است [تمام بودن و کامل شدن نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و فراوان شدن غنیمت و صدقهها و] امضا و اجراى حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف کشور اسلامى همگى به وسیله امام است.
امام است که حلال خدا را حلال، و حرام او را حرام مى دارد و حدود الهى را بر پا مى دارد و از دین خدا دفاع مى کند و با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگارش فرا مى خواند،
امام (همچون) خورشید تابان است که جهان را با نور خود فرا مى پوشاند، و او (خورشید) در افق بدان جایگاه است که دستها و چشمها بدان نمى توانند رسید.
امام همچون بدر (ماه شب چهارده) تابان است و چراغ فروزان و پرتو تابناک و اختر راهنما است در سیاهی هاى تاریکى و در دل شهرها و سرزمین هاى خشک و بىآب و علف و امواج خروشان دریاها؛
امام آب گوارا بر تشنه لبان است و نور راهنما است به سوى هدایت و نجاتگاه مردم از هلاکت،
امام همان آتش افروخته بر فراز بلندی ها است
امام همان محلّ گرمى است که سرمازدگان به گرماى آن پناه مى برند و او به آنان حرارت و گرمى مى بخشد،
راهنما است در حوادث هولناک و خطرهاى مرگ زا که هر که از او جدا شود هلاک خواهد گشت.
امام ابر بارنده است و باران تند و پیوسته چون رگبار و آفتاب نورافشان و آسمان سایه افکن و زمین گسترده و چشمه جوشان و پر آب و آبگیر (که پویندگان و رهسپاران بادیه را بسیار حیات بخش است) و گلستان پر گل است.
امام همدل و همراه پر مهر است
و پدرى است خیرخواه و با عاطفه
برادرى که از یک پدر و مادر باشد،
و چون مادرى است نیکوکار نسبت به فرزند خردسال خویش،
و پناهگاه بندگان در مصیبتهاى بزرگ؛
امام امین خدا است در میان آفریدگانش و حجّت او بر بندگانش مىباشد و جانشین او است در سرزمین هایش و فراخواننده به سوى خدا و مدافع از حریم خداوند است.
امام آن پاکیزه از گناهان است و [آن] به دور از عیبها و برخوردار از علم مخصوص است، و به شکیبائى معروف و مایه نظام دین و عزّت مسلمانان است و مایه خشم منافقان و نابودى کافران است.
امام یگانه دوران است که هیچ کس به همپایگى او نمىرسد و هیچ دانشمندى را (توان) برابرى و هم طرازى با او نیست و جایگزینى براى او یافت نشود و همسان و مانندى براى او نیست، به فضل و برترى ویژگى یافته است و جملگى اینها در او موجود است بدون اینکه خود یابنده آن باشد و یا خود به دست آورده باشد بلکه همه از جانب خداى برترى بخش بخشایشگر اختصاص به او یافته است.
(به این ترتیب) پس کیست که بتواند به شناسائى امام برسد یا گزینش او برایش امکانپذیر باشد، هرگز، هرگز (عملى نیست) اندیشهها گمراه و افکار سرگردان و خردها حیران و دیدگان خیرهاند و (در برابرش) بزرگان کوچک و حکیمان متحیّرند و بردباران از خود کوتاهى نشان دهند و سخنرانان ناتوان و اندیشمندان نادانند و زبان شعرا (از سرودن مدحش) عاجز، و ادیبان و زبان آوران ناتوان و بلیغان درماندهاند از وصف یک شأن از شئونش یا بیان فضیلتى از فضائلش، و خود به ناتوانى و کوتاهى (نارسائى نیرو و توان خویش) معترفند...
الغیببة (للنعمانی )/ ترجمه غفارى، ص: 314
برچسب ها : منجی در اسلام