دولت یار

مفضّل بن عمر گوید:

«در طواف نزد امام صادق علیه السّلام بودم، پس به سوى من نگریست، و به من فرمود:

اى مفضّل چرا تو را اندوهگین و رنگ برگشته مى ‏بینم؟ 

گوید: به او عرض کردم: فدایت شوم به وضع بنی عبّاس مى‏ نگرم و به آنچه از این حکومت و قدرت و جبروت موجود که در اختیارشان است، که اگر آنها براى شما فراهم بود مسلّما ما نیز در آن همراه شما مى‏ بودیم،

فرمود: اى مفضّل بدان که اگر چنان مى‏ شد چیزى (در کار) نبود جز پرداختن در شب به کار سیاست و تدبیر امور و روز درگیر و دار کار مردم بودن (و به مهمّات زندگى و وضع مردم پرداختن) و خوردن غذاى ناگوار و پوشیدن جامه خشن همانند امیر المؤمنین علیه السّلام و در غیر این صورت آتش (در انتظارمان) بود، پس آن کار از ما روى برتافت و بگردید، و ما اکنون مى‏ توانیم بخوریم و بیاشامیم، آیا تو این چنین دیده‏اى که خداوند ستمى را نعمت قرار دهد؟!».


عمرو بن شمر گوید:

«در خانه امام صادق علیه السّلام خدمت آن حضرت بودم و خانه از جمعیّت پر بود و مردم به آن حضرت روى آورده از او پرسش مى‏ کردند، و آن حضرت از چیزى مورد سؤال قرار نمى‏ گرفت مگر اینکه بدان پاسخ مى‏ گفت، من از سوئى از خانه (مجلس) گریستن آغاز کردم،

آن حضرت فرمود:

اى عمرو چه چیز تو را به گریه واداشت؟ عرض کردم: فدایت گردم چگونه گریه نکنم مگر در این امّت کسى همانند تو وجود دارد، ولى در به روى شما بسته شده و پرده بر چهره شما افتاده است، پس فرمود: اى عمرو گریه مکن، (در شرایط کنونى) ما بیشتر غذاى خوشگوار مى‏ خوریم و لباس نرم مى‏ پوشیم، اگر وضع چنان بود که تو مى‏ گوئى چیزى در کار نبود جز خوراک ناگوار خوردن و لباس خشن پوشیدن همچون امیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب علیه السّلام که در غیر این صورت سر و کارمان با زنجیرها در دوزخ بود».

غیبت نعمانى-ترجمه غفارى، ص: 404

 

 




برچسب ها : منجی در اسلام